فرهنگ مهر پرور،کودکی،رادیو

0

Posted in

تصویرش مرا به کودکی می برد
جایی که صدایش جمعه ها از رادیو دو موج خانه مان پخش می شد.
کودکی،رادیو و یاد آن رادیو
رادیویی که که موظف بود تمام امواج دنیا را از آن 2باند کوچکش به گوش بزرگترها برساند و من اما... رادیوی بیچاره با صدای خش و خش رسیدن تا موج بعدی تلاش می کرد که بگوید ،دیگر نمی___توانم!!! اما دستان پدر مجالش نمی داد. ولی وقتی به مقصد می رسید و آرام می گرفت ،همان دستان  نوازشش می کرد و او را برای کلنجاری دگر آماده .
"جمعه روز بدی بود"
اما برای رادیوی خانه ما سخت بود!!
صبح جمعه.  دی____نگ و دینگ!!!.از خواب بلند می شدم نگاهی به رادیو و چند تا فحش زیر لب.صدای زنگ زور خانه ی تو رادیو بود و آقای "شیر خدا":ورزشکاران ،پهلوانان!!!!!!!!!  ولی بعد شرایط بهتر می شد و من با خوردن صبحانه خون بیشتری به مغزم می رسید. در این فاصله "میل" زدن رادیو تمام شده بود.نوبت به "صبح جمعه با شما"رسیده بود، صدای پر نشاط مهر پرور،مهربان، آذری، نوذری و... رادیو را به حد انفجار می رساند.ولی منفجر نمی شد ."صبح جمعه با شما" که تمام می شد رادیو خاموش و استراحتی می کرد، گوش من هم دیگر زنگ نمی زد. پدر کتابی می خواند و من سرگرم بازی تا به یک باره صدای پر قدرت "وزیر شعار"سی وسه بندم را به لرزه در می آورد که چه نماز جمعه است و پدر و پدربزرگ قرار است با صدای بلند طوری که پدر بزرگ بشنود ،بدان گوش دهند و بعد هم تا ساعاتی تحلیلش کنند. اما من.... باز هم رادیو خاموش و همگی بعداز ناهار به همراه رادیو به استراحت.که البته برای من اجباری بود. 
تا نزدیکی های ساعت 7 که به یک باره ناله های این بار دل خراش تر از رادیو به گوش می رسید و "نشان گر سبز رنگ موج رادیو" آشفته به این سو و آن سو دوان که برسد به آن طرف دنیا بی بی سی!!!!!!!!! و من اما چشم و گوش به رادیو تا ساعت 9شب که این ترنم شبانه زیبا از راه برسد.
شب بخیر کو چولو
گنجشک، لالا
سنجاب، لالا
آمد دوباره مهتاب
لالا لالایی لالالالایی  لا لا لا لایی لالا لالایی
گل زود خوابید، مثل همیشه
قورباغه ساکت! خوابیده بیشه
لالا لالایی لالالالایی  لا لا لا لایی لالا لالایی
جنگل لا لا لا
برکه لا لا لا
برکه لا لا لا

لالا لالایی لالالالایی  لا لا لا لایی لالا لالایی

 
Read More